ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت
این مثل را در مورد افرادی می گویند كه از دیگران تقلید نابه جا و كوركورانه می كنند و خیر و صلاح خویش را در نظر نمی گیرند.
روزی بود؛ روزگاری بود؛ درویش پیر و شكسته ای بود معروف به درویش غریب دوره گرد ك...
ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت
این مثل را در مورد افرادی می گویند كه از دیگران تقلید نابه جا و كوركورانه می كنند و خیر و صلاح خویش را در نظر نمی گیرند.
روزی بود؛ روزگاری بود؛ درویش پیر و شكسته ای بود معروف به درویش غریب دوره گرد ك...
عشق است یا هوس؟
پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام” گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا م...
عشق است یا هوس؟
پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام” گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا م...
چقدر به هم بدهکاریم؟
ایستادهام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که میجوی و میبلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد ...
چقدر به هم بدهکاریم؟
ایستادهام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که میجوی و میبلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد ...
نامه مرحوم میرزا محمد الویری، نامه جالب بدون نقطه ی زمان قاجار
نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدین شاه
مطلبی که در زیر تقدیم شما کاربران ارجمند هایپرکلابز میگردد، در واقع نامهای است که" مرحوم میرزا محمد الویری" به مرحوم احمدخان امیر حسینی ...
نامه مرحوم میرزا محمد الویری، نامه جالب بدون نقطه ی زمان قاجار
نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدین شاه
مطلبی که در زیر تقدیم شما کاربران ارجمند هایپرکلابز میگردد، در واقع نامهای است که" مرحوم میرزا محمد الویری" به مرحوم احمدخان امیر حسینی ...
شام آخر
"لئوناردو داوینچی" موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد. او میبایست "خیر و نیکی" را به شکل "عیسی" و بدی را به شکل "یهودا" (که از یاران عیسی ...
شام آخر
"لئوناردو داوینچی" موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد. او میبایست "خیر و نیکی" را به شکل "عیسی" و بدی را به شکل "یهودا" (که از یاران عیسی ...
حکایت "ویرگول" از احمد شاملو
گفتهاند که وقتی، یکی از افسران جوان گارد نیکلای اول ـ امپراتور روسیه ـ به گناهی متهم شد و خشم امپراتور را چنان برانگیخت که فرمان داد تا بی درنگ به دوردست ترین نقاط سیبری تبعیدش کنند.
یاران او کمر به...
حکایت "ویرگول" از احمد شاملو
گفتهاند که وقتی، یکی از افسران جوان گارد نیکلای اول ـ امپراتور روسیه ـ به گناهی متهم شد و خشم امپراتور را چنان برانگیخت که فرمان داد تا بی درنگ به دوردست ترین نقاط سیبری تبعیدش کنند.
یاران او کمر به...
هاچیکو
این یک داستان واقعی است
در ژاپن سگ معروفی با نام هاچیکو به دنیا آمد که زندگی و منش او به افسانه ای از یاد نرفتنی بدل گشت. هاچیکو سگ سفید نری از نژاد آکیتا که در اوداته ژاپن در نوامبر سال ۱۹۲۳ به دنی...
هاچیکو
این یک داستان واقعی است
در ژاپن سگ معروفی با نام هاچیکو به دنیا آمد که زندگی و منش او به افسانه ای از یاد نرفتنی بدل گشت. هاچیکو سگ سفید نری از نژاد آکیتا که در اوداته ژاپن در نوامبر سال ۱۹۲۳ به دنی...
یک با یک برابر نیست!
معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست...
معلم که بهش بر خورده بود گفت:
بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ...
یک با یک برابر نیست!
معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت:
آقا اجازه یک با یک برابر نیست...
معلم که بهش بر خورده بود گفت:
بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ...
ابوسعید در حمام!
ابوسعيد ابوالخير با پيري در حمام بود. پير از گرماي دلکش و هواي خوش حمام فصلي تمام گفت. ابوسعيد گفت: مي داني چرا اين جايگاه خوش است؟ پير گفت: چون شيخي مثل تو در اين حمام است.
چون در اين حمام شيخي چو...
ابوسعید در حمام!
ابوسعيد ابوالخير با پيري در حمام بود. پير از گرماي دلکش و هواي خوش حمام فصلي تمام گفت. ابوسعيد گفت: مي داني چرا اين جايگاه خوش است؟ پير گفت: چون شيخي مثل تو در اين حمام است.
چون در اين حمام شيخي چو...
رابطه شعر و شفای مرض!
شاعري نزد طبيبي رفت و گفت: چندي است که احساس سنگيني مي کنم، مانند آن که چيزي روي دلم مانده باشد. طبيب پرسيد: تازگي شعري ساخته اي که براي کسي نخوانده باشي؟ گفت: بله. گفت: بخوان.
شاعر قصيده مطولي خواند...
رابطه شعر و شفای مرض!
شاعري نزد طبيبي رفت و گفت: چندي است که احساس سنگيني مي کنم، مانند آن که چيزي روي دلم مانده باشد. طبيب پرسيد: تازگي شعري ساخته اي که براي کسي نخوانده باشي؟ گفت: بله. گفت: بخوان.
شاعر قصيده مطولي خواند...
|
|