هایپرکلابز : پري فراموشي
فرشته احمدي
انتشارات ققنوس
كتاب دو بخش هست در مورد روزهاي قبل و بعد از ازدواج يك زن . دختري كه به شدت عجيب و درگير دنياي درونش و خيال بافي هاي خودش هست و سعي مي كند به ياد بياورد خواب هايش را خاطراتش را كودكي اش را .... و آشفته است و براي همه چيز قصه مي بافد .
خانم احمدي از نويسنده هاي كرماني كشور هستند و البته نقد ادبي هم زياد مي نويسند .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
اين چيزها را به من نگو . تا وقتي كه بي خبرم ، فقط اوست كه از رابطه مان در عذاب است ، چون در مغزش چيزي مي گذرد و بر زبانش چيز ديگري ، اما من خوب و خوشم چون چيزي از دو رويي اش نمي دانم . به محض دانستن مثل او مي شوم ، خداحافظي كه مي كنيم تازه شروع مي كنم به تفسير حرف هايش و همه چيز به گه كشيده مي شود .
اين چيزها را نمي شود تعريف كرد . همه چيز در درون آدم است و انتظار اين كه ديگري آن را بفهمد ، بي جا و نامعقول است .
اولش تفاوت ها جذابند ، بعدش هي دنبال شباهت ها مي گرديم ، چيزي كه يافت مي نشود .
اوايل عاشق هم بوديم ، بعد از مدتي همديگر را دوست داشتيم ، حالا هم به هم احترام مي گذاريم . اين ايده آل ترين تغيير شكل احساسات زن و شوهر است .
زندگي بدون همين حس هاي خوب كوچك خيلي بي معناست .
ماني مي گفت بايد تمرين كنم . گفتن حرف هاي بيخود را ياد بگيرم . بيشتر وقت ها به درد مي خورد ، لااقل به درد طبيعي جلوه دادن فضا و شكستن سكوت . لازم نيست هر حرفي با منظور و هدف خاصي گفته شود . از در و بي درحرف زدن ، گاهي مهم تر از حرف هاي مهم است .
فكر مي كنم كه خيلي طبيعي است كه اگر روزي عاشق زن ديگري شدي ، جايم را با آن زن عوش كنم .
به همين سادگي ؟
ساده كه نيست . حتما يك چيزهايي مي شكند ، قلبم ، غرورم ....
روزي كه فهميدم همه ي پسر بچه ها راز پنهان ناخوشايندي دارند ، عذاب وجدانم تمام شد . گناهان دسته جمعي زودتر بخشيده و فراموش مي شوند .
ياد پدر مي افتم كه به مادر مي گفت بي خيال و مادر كفري مي شد . داد مي زد تو هم از تمام صفات خوب و بد ، اين يكي را چسبيده اي . تمام نگراني ها را گذاشته اي براي من . چون مي داني خوب از پسشان بر مي آيم و خودت سهم بي خيالي طي كن را برداشته اي . خيالت راحت است چون مي داني آدم ديگري هست كه جور نبودن تو را بكشد و امور زندگي ات را راست و ريس كند .